یه کتاب خووووب
|
||
خانه کتاب های خوب |
من زنده ام
به قلم: معصومه آباد
روایتی مستند از زندگی یکی از هزاران بانوی بزرگ و باشکوه این سرزمین.
رمان جذاب و هیجان انگیز "من زنده ام" را که شروع کنید به این راحتی رهایش نخواهید کرد.
معصومه آباد ابتدا از کودکی های پرنشاط اش می گوید که هنوز جنگ در آن مداخله نکرده بود.
و نوجوانی پرهیجانش که نمی توانست نسبت به اتفاقات سرزمین اش بی تفاوت باشد.
و بعد....
اتفاقی غیر منتظره؛
"اسارت"🌾
و از آن پس شاهد قدرت و اقتدار زنان این سرزمین باشید👊
کتاب "من زنده ام" به چاپ ١۵٢ ام رسیده است
قسمتی از متن کتاب"من زنده ام":
اصرار داشتند دست هایمان را پشت سرمان بگیریم.
با این حرکت مقنعه ام بالا می رفت و این موضوع آزارم می داد...
آنها هم در بیابان به دنبال سیم یا طنابی می گشتند که دست هایم را با آن ببندند.
اما برادرها دست هایشان باز بود.
به جواد گفتم:دست مردها که باز است، چرا می خواهند دستهای ما را ببندند؟!
ترجمه کرد و افسر عراقی گفت:نسوان الإیرانیات أخطر من الرجال الإیرانیین!!!
(زنهای ایرانی خطرناک تر از مردان ایرانی هستند!)
و قسمتی دیگر از متن کتاب:
بلافاصله بعد از وارسی های اولیه می خواستیم همسایه های سلول مان را بشناسیم به این امید که همان همسایه های قبلی مان باشند
به دیوار ضربه زدیم؛
پانزده
بیست و هفت
یک
بیست و هشت
(سلام)
بلافاصله جواب دادند:"سلام خواهرها خوش آمدید".
دوباره ضربه زدند؛
"زن با یک دست گهواره و با دست دیگر دنیا را تکان می دهد"
همینطور که کف دستهایم را حایل سرم کرده بودم تا از شدت ضربه هایی که بر سر و صورتم می کوبید کم کنم؛
یکباره کابل را از دستش کشیدم!
و تا آنجا که قدرت داشتم به پاها و هیکل او ضربه می زدم!
باورم نمی شد؛ چقدر زورم زیاد شده بود.
او آخرین نفر بود که سلول را ترک کرد...
هنوز کابل تو دستم بود!
![]() |